تورو میسپاریم به خاک...برو با ستاره ها

سلام ای طلــــوع سحرگـاه رفــتن

سلام ای غـــم لحظه های جدایـی

خداحافظ ای شعر شبهای روشــن

خداحافظ ای شــعر شبهای روشن

خداحــافظ ای قـــــصه ی عاشقانه

خداحافظ ای آبــــی روشن عـشق

خدا حافظ ای عطر شـعر شبـــانه

 یکی از بهترین دوستای دوران دانشجوی من و شوهرم که دوست صمیمیش

هم بود پر کشید و رفت هیچ کدوممون حال و روز خوشی نداریم

آقای هاشم اکبری از گناباد .دو هفته پیش بر اثر تصادف تو جاده رباط سفید

مشهد رفته بود تو کما.روحش شاد  

از کسی که ازش فقط و فقط خاطره خوش داری و تو ذهنت مونده نمی تونی

به این آسونیا دل بکنی و فکرشم بکنی که دیگه نیست و نمی تونی ببینیش.

هنوز خاطره ها و صحنه های شب عروسیشون یادمه چقد اونشب اصرار کرد

 هفته پیش که مشهد بودیم رفتیم بیمارستان ملاقاتش انگاری خوابیده بود

خانمشم یه شب اومد پیشمون  چقد امید داشت چقد نذر کرده بود ولی

همش گریه میکرد

بعد از ظهر مراسم خانمش خیلی گریه کردو گفت تازه میفهمم چه بلایی

سرم اومده خدا انشالله بهش صبر بده

اگه میتونین خواهشا برای شادی روح این دوست عزیزمون یه فاتحه ای

بخونین میدونم خواستم خیلی زیاده ولی این حداقل کاری هستش که

میتونم براش انجام بدم .مراسم بدرقه روز سه شنبه بود چهارشنبه هم بخاطر

ختم گناباد موندیم.  خدا به همه صبر بده  لحظه های خداحافظی هیشکی

نمی تونست ازش دل بکنه صبرمیخواست و طاقت.چه غوغایی بود سرمزارش .

همسرش یه دسته گل براش آورده بود که روش نوشته بود: 

تقدیم به همسر عزیزم