دخملی و مریضی
سلام به همه دوستان این چند روز وقت نکردم که به وبلاگم یه سر بزنم اخه دخملی مریض بود و سر منم خیلی شلوغ از مریضیش میگم معلوم نبود چش بود فقط شیر استفراغ می کرد که بردیمش پیش متخصص که اونم به مریم گلی ٢تا شربت با یه امپول داد امپولو که مامانم شب بهش زد داروهاشم که سر وقت بهش می دادم ولی فایده نداشت هنوز دخترک خوشکلم این مریضیش تموم نشده بود که اسهالشم شروع شد با هیچ دارویی اسهالش بند نمی یومد داروی گیاهی هم بهش دادم ولی خوب نشد درد سوم دخترمم شروع شد شکمش نفخ داشت و سفت شده بود دقیقا از پریروز تا دیشب بخاطر نفخ شکمش گریه می کرد بازم هیچ دارویی کار ساز نشد که نشد اخرش مامانم گفت بهش رازیانه بدین وقتی رازیانه رو خورد بهد یه نیم ساعتی خوب خوب شد الان که دخملی خوب شد وداره تو تختش شیر می خوره می خواد بخوابه یه چیزی فراموش کردم دیروز بعد از ظهر داشتم قند می شکستم که داداشم صدام زد حواسم بهش پرت شد یهویی قند شکنو زدم چشمتون روز بد نبینه بجای قند انگشتمو دادم لای قند شکن یه تیکه از گوشت شصتمو برید که محکم با کف دست دیگم فشار دادم و شروع کردم به گریه اینقد گریه کردم اخه زیاد درد داشتهمون موقع مریم گلی بیدار شدو اونم شروع کرد به گریه می خواستیم دوتایی بریم دکتر که من می ترسیدم انگشتمو بخیه بزنن که نرفتیم دیشبم رفتیم عروسی کلی خوش گذشت جاتون خالی ۴تا از دوستامم دیدم که کلی خوشحال شدم فعلا بای تا پست بعدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی