روزانه های دختر 21 ماهه

سلام

سلام به همه اونایی که میان به ما سر میزنن و نگران حال ما هستن و از اینکه دیر به دیر آپ می کنیم ازدستمون  شاکی میشن

منو ببخشین دوستای گلم  اینقد سرم شلوغه که دیگه فرصتی واسه آپ کردن باقی نمی مونه

ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین رو به همه شیعیان جهان تسلیت میگم امیدوارم تو این شبای عزیز بنده حقیر رو از دعای خیرتون  فراموش نکنین  

التماس دعای مخصوص

واما از هر چه بگذریم  احوالات دخملی21 ماهه ما خوشتر است

مریم گلی عزیز روز به روز داره بزرگتر میشه ودایره لغاتش افزوده تر  فضولیاش و دلبریاش که هزار ماشالله بزنم به تخته هر چی بگم کم گفتم

1-هر روز صبح که از خواب بیدار میشه به قول خودش باید موهاشو نوشه (شونه) بزنه وما کلی بهش بخندیم  وتا شونه زدنش تموم نشه شونه رو نمیذااره زمین 

2-بعد از شونه زدن میرسیم به قول خودش به بیبی (عوض کردن پوشک ) که انقد تو این کار استاد شده که اول میره  منتظر میمونه تا من بیام بشورمش بعدش بازم بیبی

3-به زن عمو اصغر میگه بَلّد (با ضمه روی لام )آخه یه بار که من کلاس بودم براش تولد گرفته برا همون بجای تولد میگه بلد

4-به پول میگه لولو وقتی کوچک بود ما پول میریختیم سرشو میگفتیم لولولو

5-هر چیزی که میخواد میگه  میخوامشو آخر جملش میاره مثلا میگه مامانی بشین میخوام یعنی میخوام بشینم لالایی میخوام :میخوام لالابشم 

 6- جمله هاشو تا یه حد درس میگه مثلا مامانی کایی (چایی)میخوام آقو(چاقو ) میخوام  دیب (سیب ) میخوام

واما خبرای نه چندان خوش:

7-متاشفانه هنوز توی شیشه شیر میخوره و به هیچ وجه حاضر نیس توی لیوان شیر بخوره که این برام شده یه معضل