مريم گليمريم گلي، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

مریم گلی

تورو میسپاریم به خاک...برو با ستاره ها

                                سلام ای غــــروب غریبــانه ی دل سلام ای طلــــوع سحرگـاه رفــتن سلام ای غـــم لحظه های جدایـی خداحافظ ای شعر شبهای روشــن خداحافظ ای شــعر شبهای روشن خداحــافظ ای قـــــصه ی عاشقانه خداحافظ ای آبــــی روشن عـشق خدا حافظ ای عطر شـعر شبـــانه  یکی از بهترین دوستای دوران دانشجوی من و شوهرم که دوست صمیمیش هم بود پر کشید و رفت هیچ کدوممون حال و روز خوشی نداریم آقای هاشم اکبری از گناباد .دو هفته پیش بر اثر تصادف تو جاده رباط سفید مشهد رفته بود تو کما.روحش شاد   از کسی که ازش فقط و فقط خاطره خوش داری و تو ذهنت مونده نمی تونی...
16 اسفند 1391

...

تولد دخترکمان را به روال  دو سال پیش همان جمعه گرفتیم تا بتوانیم به همین بهانه  ساعاتی را با اقوام دور و نزدیک در کنار هم باشیم و خوش بگذرانیم همه آمدند ولی امسال با سال های دیگر اندکی فرق داشت چون من و بابایی در این تولد  فقط به خاطر گل روی دخترکمان خوشحال بودیم   یعنی به عبارتی در عمل انجام شده قرار گرفتیم  روز پنج شنبه همه کارها را انجام دادیم  کیک را سفارش دادیم خانه را تزیین کردیم  همه مهمانهایمان هم که از قبل دعوت شده بودند  وتعدادی از آنها هم خانه مان بودند ودیگر نمیشد کاری بکنیم و دخترک نازمان هم فقط ثانیه شماری میکرد برای تولدش عمل انجام شده کارهای تولد بود و ناراحتی های من و بابایی  هم بخاطر  یکی از دوستانمان بود که ب...
13 اسفند 1391

دردانه مادر سالروز میلادت مبارک

     میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنجهای زندگی هم دل بست و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست.  میلادتو معراج دستهای من است وقتی که عاشقانه تولدت را شکر می گویم دخترم تولدت مبارک مینوی بهشتی و محمد مهدی عزیز تولدتون مبارک   شهره جون و عاطفه عزیز ۳ سال مادریتون مبارک   ادامه حرفامون یادتون نره   بهترین آهنگ زندگی من تپش قلب توست و قشنگ ترین روزم روز شکفتنت اینم کیک تولد مینی موسی مریم گلی   تزیینات خونه     ...
12 اسفند 1391

هستی مادر

  برای من   همین از تو گفتن هاست زنـــدگـــی ....   جان مادر... هزار ماشالله چقدر بزرگ شده ای   سلام  این روزا اصلا حال و حوصله ی نوشتنو ندارم هیچ اتفاق خاصی نیفتاده همه چی خوب و آرمومه   روزگارهم بر وفق مراد میگذره ولی من نمیدونم چه مرگمه مریم گلی جون منو ببخش  که  خاطراتت جاموند از صفحه وبلاگ مینویسمشون بزودی.... ...
24 بهمن 1391

شنیدن کی بود مانند دیدن ...

ابد والله یا زهرا ما ننسی حسینا وای چه سعادتی                                       وای چه زیارتی                                                                        وای عجب تربتی خیلی راه دور نیست ٬همین نزدیکی هاست خیلی هم نزدیک نیست ٬آخرین ایستگاه زمین تا پیوستن به آسمان است. کربــــــــــلا را می گویم ! همان جایی که دلت میل آنجا کرده است وهنوز راه نیفتاده رنگ آنجا گرفته ای. در این کش و قوس رفتن٬سمت راست خود را نگاه کن!کاروانی جلودار توست  که دست دلت را می گیرد وبا خود همراه میسازد ٬  نکند جا بمانی ٬کربــــلا فرصت تفرج نیست ٬فرصتی تنگ است که دست هدایت خدا از زاویه عرش و آستین حسین ...
17 دی 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مریم گلی می باشد