دختر گل من
سلام به مریم گلی مامان به دختر خوشکلم که حاضرم براش بمیرم الهی مامانی فدات بشه ملوسک مامان الهی من دورت بگردم الهی من قربونت برم دختر خوشکلم نمی دونی که چقد تو رو دوست دارم و بخاطر تو و بابایی دارم زندگی می کنم الهی من فدای هر دو تایی تون برم عزیزک مامان دیگه مریم گلی مامان واسه خودش یه خانمی شده یاد گرفته بای بای بکنه دیگه تو خونمون اروم و قرار نداره و همش می خواد بره خونه مادر جونش الهی شکر که خونشون نزدیک خونه ماست و الا من بدبخت می شدم الهی بمیرم دخترکم سرما خورده دیشب اصلا حالش خوب نبود همش سرفه می کرد البته یه چند شبی هست که منو بابایی داریم نصف شبی بالای سر مریم گلی مانور می دیم اصلا آروم و قرار نداره بریم برات مامان جان راستی دخترم 8 ماهش تموم شد وارد نه ماهگی شد اینقدر فضول شده که نهایت نداره دستشو به پله می گیره و می خواد ازش بره بالا ولی نمی تونه و زودی می افته بعدشم شروع می کنه به گریههر وقت که بیچاره بابایی می خواد بره سر کار میره بغلشو اصلا نمیاد پایین و محکم یقه کت بابایی رو می چسبه و من با هزار زور و زحمت از باباییش جداش می کنم مامان و بابا دوووووووووووووووووستت داریم
فعلا باید برم به بقیه کارام برسم ظهر خونه عمه خدیجه دعوتیم بابایی هم رفته ختم یکی از دوستای قدیمی باباش