سفر ما به مشهد
روزا سرم یه کمی شلوغه راستش تو نی نی سایت مدیر یه کلوبم و دائما باید بهش
سربزنم
بگذریم حالا از دختر خوشکلم بگم که خیلی بزرگ شده الهی من فداش بشم دیگه سینه خیز نمی
ره یاد گرفته چهار دست و پا بره دیگه وقتی می خواد از پله ها بالا و پایین بره به من هیچ
احتیاجی نداره اینقده هوای خودشو داره با احتیاط بالاو پایین میره الهی من دورت بگردم
دستشو به مبل می گیره وبلند می شه فکر می کنم کم کم می خواد یاد بگیره که راه بره راستی
مااین هفته رفتیم مشهد عروسی پسر عمه بابایی خیلی خوش گذشت جاتون خالی رفتیم
حرم زیارت خیلی خوب بود دفعه پیش نتونستم برم کنار ضریح ولی این دفعه زودی رسیدم
ضریحو بوسیدمو برگشتم تو راه که داشتیم می رفتیم حرم یه عکس از مریم گلی هم گرفتیم
که زیاد به دلم نشد اما از هوس عکس گرفتن دوباره تو مشهد افتادیم منو بابایی و مادر
جون مریم گلی عمه خدیجه و شوهرش هم یه عکس6نفره گرفتیم
اینم عکس مریم گلی
اینم عکس دسته جمعی از طرف راست به چپ بابایی مریم گلی*مریم گلی که رفته بغل
بابایی * من (مامانی مریم گلی)*مادر جون مریم گلی (مامان بابایی)عمه خدیجه مریم گلی *
شوهر عمه خدیجه*
اینم از سفر ما به مشهد خیلی خیلی خوش گذشت پایدار و سربلند باشین دوستای عزیز