مريم گليمريم گلي، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

مریم گلی

باز هم سر ما خوردگی

1389/10/25 20:17
نویسنده : مامان فاطمه
164 بازدید
اشتراک گذاری

  

 

دوباره مریض شدSmiley

سلام به همه دوستان

سلام به اونایی که به ما سر می زنن و ما رو مورد لطف خودشون قرار می دن و مارو

خجالت زده میکننخجالت

وای که من دیگه خسته شدم از بس به خورد این بچه شربت دادم  این طفلی چی    

می کشه الله اعلم تو رو خدا هر کی راهکار داره بهم پیشنهاد بده   دیگه خجالت می

کشم ببرمش دکتر 

الهی بمیرم مامان جون که تو اینقده مریضی من که همیشه حواسم به توئه که مبادا سرما

بخوری عزیز دلم شرمنده مامان جون   فردا قراره بریم پیش دکتر 

راستی این دفعه چهارمه که از اول پاییز سرما خوردی از  ظهر هم همینطوری داری بد میاری کمترفضولکن عزیز مامان

می دونین چی شد ١.ظهر : بابایی که از سر کار اومد تواینقده ذوق زده شده بودی که نمی دونستی چطوری بری تو بغل بابایی  وقتی هم که خودتو

رسوندی بغل بابایی  می خواستی بری رو زمین که بابایی تو رو دراز کشوند که ناگهان

انگشتت رفت زیر زانوش

٢.غروب :داشتم تعقیبات نمازو می خوندم که اومدی کتاب دیا رو ازم بگیری زانومو بلند

کردم که تو پاشی که خودتو محکم نگرفتی و با لب و دندونات اومدی رو زانومو خوردی بهش

بمیرم مامان جون اینقد گریه کردی که واسه ساکت کردنت مجبور شدم زنگ بزنم به بابایی

بعدشم از هر دو بینیت خون اومد و بالای لبت یه خط قرمز افتاد که من نفهمیدم اون خطه

از کجا پیداش شد

الانم راحت گرفتی خوابیدی البته نه راحت چون یه کم سرفه می کنی

دختر خوشکلم ششمین دندونتم دراومد بهت تبریک می گم

 

کم کم داریم به سالگرد تولدت نزدیک میشیم انشالله صد ساله بشی و خدا یه عمر باعزت

بهت بده

دختر خوشکلم دیگه داره کلمه هارو یاد می گیره  اینم از فرهنگ لغت مریم گلی

آبه****************آب

ایو****************الو

ببه***************بابا

ممه**************مامان

عمه**************عمه


از اینجا به بعد مربوط به مامان مریم گلی می شه  دلتنگی هام زیاده دلم می خواد برم

پیش مامانم کاش خونشون اینجا بود کاش کنارمون بودن اونوقت هر روز می رفتم خونشون

و می دیدمشون  حیف که نمیشه آخه مامانم کارمنده با بابام همکاره هر دوشون بهورزن

(توی خونه بهداشت کار می کنن)انشالله زودی بازنشست بشن و بتونن بیان اینجا

دلم می گیره می خوام گریه کنم شوشو هم که همش سر کاره خسته شدم خدا جون

حرصم از کارای بعضیا در میاد دلم می خواد هر چی از دهنم در میاد بهشون بگم  ولی

نمیشه  منم خدایی دارم بعضیا ولش کن بیشتر از این نمی خواد خودمو غصه بدم

 

از ترم دیگه می خوام دوباره برم دانشگاه ابنطوری هم یه حالو هوایی عوض می کنم هم

می تونم به درسای عفب افتادم برسم آخه به خاطر وجود مبارک مریم گلی در کنارم از دو

ترم درسم عقب موندمو همه بچه ها ازم جلو زدن دلم واسه درس و دانشگاهم تنگ شده

 

مادر جون و بابا جون یعنی مامان و بابای من از کربلا وامدن و منم از فرصت استفاده کردمو

منم یه هفته رفتم پیششون  خیلی خوش گذشت خیلی برامون سوغاتی آوردن  دست

گلشون درد نکنه دوستشون دارم از همین جا دستشونو می بوسم

 

تا پستای دوباره همتون رو به خدا میسپارم دوستتون دارم دوستای گلم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مریم گلی می باشد