مريم گليمريم گلي، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

مریم گلی

یک سالگی مریم گلی

1389/12/19 12:59
نویسنده : مامان فاطمه
203 بازدید
اشتراک گذاری
سلام به مریم گلی مامان به دختر خوشکل و عزیزی که یک سال از زندگی رو با همه سختی هایی که براش داشت پشت سر گذاشت

دخترک دلبندم بهتره بدونی

که تو توی اولین سال زندگیت 8 مرتبه سرما خوردی و 2بار هم اسهال و استفراغ گرفتی بمیرم برات که این همه رنج کشیدی تا مامانی رو اذیت نکنی 

که تا الان 8 ماهه که از شیره وجود مامانی محرومی و شیر خشک یا شیر گاو میخوری  

تا 2 ماهگی همش گریه کردی و من و بابایی عزیز تا ساعت 3 هر شب تو خونه نوبتی کشیک دادیم تا تو به خواب ناز بری  

به خاطر اینکه تو سرما نخوری امسال از مسافرتمون زدیم که تو رنج مریضی نکشی

با تو خوابیدیم و با تو بیدار شدیم وبا تو خندیدیم وبا تو غصه خوردیم و اشک ریختیم

دخترم بی نهایت دووووووووووووووووووووووووووووستت دارررررررررررررررررررررررررررریم

مریم گلی عزیز**

خدا رو به خاطر خلقت وجود پاکت شکرگذارم  وهمیشه ازش سلامتی و تندرستی و

صالح بودنتو می خوام خدایا هزار مرتبه شکر        

چه لطیف است حس آغازی دوباره،

و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس...

 و چه اندازه عجیب است، روز ابتدای بودن!

و چه اندازه شیرین است امروز...

 روز میلاد...

روز تو!

 روزی که تو آغاز شدی!

 

 گل یاسمنم تولدت مبارک

 

مریم عزیزم  پنجشنبه شب برات جشن تولد گرفتیم خیلی خوش گذشت جای آقا جون و دایی مهدی خالی بود همه اومده بودن دستشون درد نکنه که 120 کیلومتر راهو فقط به

خاطر جشن تولد تو اومدن عمو علی وزن عمو با امیر عباس *دایی وزن دایی منو بابایی با علیرضا *مامانی و دایی جواد خودت با دایی رضا و دایی علی اکبر *عمه خدیجه و

شوهرش عمو مهدی * برادر شوهر عمه با پدر شوهر عمه * مادر جون و عمو علی اصغر *منو بابایی و  جگرمون مریم گلی اینا همه افراد حاضر  جشن تولد بودن واسه افراد غایب هم کیک گذاشتیم  

عکس خانوائگی زیاد گرفتیم که مناسب وبلاگ نبود انشالله تو یه پست خصوصی برات می ذارم جیگر گوشه مامان الهی من قربونت برم

کیک تولد

 

خودم سفارش دادم برا شب آماده شد خونه رو هم خودم تزیین کردم البته زیاد تعریف نداشت امکانات کم بود  و تو دایی جواد فضولی میکردین

هنوز یاد نگرفتی شمع فوت بکنی به جای تو محمد جواد و امیر عباس فوت کردن

 عزیز مامان منو ببخش که اینقد دیر وبلاگتو آپ کردم آخه این هفته همش کلاس داشتم و نمی تونستم پای نت بشینم خونه تکونی هم شروع شده خیلی درگیرم بی بی هم

بیمارستان بستری شدن منم دیروز از ساعت ٢ تا ١٠ شب اونجا بودم  

اگه قسمت بشه ٢٨ اسفند میریم مناطق جنگی منو تو بابیی مادر جون با عمو اصغر

از راست به چپ *دایی جواد مریم گلی امیر عباس

دامن توتوی فرشته مامان

مریم گلی در حال رقص

فرشته خوشکل مامان

این سرویس از طرف مادر جون مامان بابایی

هدیه مادر جون مامانی

هدیه بابا  جون یعنی بابای مامانی هم یه بزغاله بود که مانتونستیم ازش نگهداری بکنیم به بابایی گفتم خودشون ازش مواظبت بکنن

هدیه عمو علیرضا

چون هدیه عمو با مامانی مثل هم بود یکیشو بردیم عوض کردیم به جاش دوچرخه گرفتیم

هدیه دایی رضا و دایی علی اکبر

هدیه عمه خدیجه

کادوی عمو علی اصغر

هدیه زن دایی مامانی

هدیه عمو محسن (برادر شوهر عمه)

اینم چوبت عزیز دل مامانی

بقیه  عکسای تولد باشه برا بعد عیدالان کار دارم منو ببخشید

از همه دوستای عزیزم ممنونم که اینقد با حوصله پستا رو دنیال میکنن

بوووووووووووووووووووووووووس                              باااااااااااااااااااااااااااااای

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مریم گلی می باشد