مريم گليمريم گلي، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

مریم گلی

روز شماری تولد مریم گلی

سلام سلام به فرشته ناز مامان به دختر خوشکل من که وقتی روسری سرش میندازه عین جوجه ها میشه فدات بشم کاکل زری مامان............. دخترم تا امروز دقیقا ١١ماهو ٢ هفته و ۶ روز سن داری    ١١ ماهگیت مبارک عزیز ولادت حضرت محمد و امام جعفر صادق رو به همه تبریک میگم  عیدتون مبارک مامان ١٠ روز دیگه مونده  دارم همش روز شماری میکنم که هر چه زودتر ١٢ اسفند ب هترین روز زندگیم از راه برسه  البته تو ١٧ ربیع الاول به دنیا اومدی یعنی مثل دیشب ١سالگی قمریت کامل شد پاره تنم یک سالگی مبارک  دایی مهدی دیشب رفت تبریز خیلی دلم براش تنگ شده با اون که از همدیگه دور بودیم ولی قلبم آروم بود که حداقل هفته ای یه بار میبینمش دوست داشتم دیشب گریه کنم   آخه من ...
2 اسفند 1389

تجربه جدید زندگی

سلام سلام به همه دوستان  به اونایی که وقتی ما بیمارستان بودیم بهمون سر زدن سلام به دوستان نی نی سایتی که نگران حال مریم گلی شدن و بامن همدردی کردن.......... سلام به دردونه مامان به مریم گلی  مامان به عزیز و خوشکل مامان به دختر مریض مامان به همه وجود و زندگی مامان.......... دختر  عزیزم می خوام بدونی که اگه تو نباشی منم نیستم بدون تو می میرم و نفس کشیدن بدون تو تو این دنیای فانی برام سخته.......... می خوام بدونی که چقد واسه مریضیت اشک ریختم و چقد آب شدم  چه روزای سختی رو پشت سر گذاشتم و همش پیش خدا التماس می کردم که زودتر خوب بشی و بر گردی خونه.......... می خوام بدونی که همه زندگی منو بابایی هستی  و خونه بدون تو سوت و کوره و زندگی برامون ب...
15 بهمن 1389

باز هم سر ما خوردگی

     دوباره مریض شد سلام به همه دوستان سلام به اونایی که به ما سر می زنن و ما رو مورد لطف خودشون قرار می دن و مارو خجالت زده میکنن وای که من دیگه خسته شدم از بس به خورد این بچه شربت دادم  این طفلی چی     می کشه الله اعلم تو رو خدا هر کی راهکار داره بهم پیشنهاد بده   دیگه خجالت می کشم ببرمش دکتر  الهی بمیرم مامان جون که تو اینقده مریضی من که همیشه حواسم به توئه که مبادا سرما بخوری عزیز دلم شرمنده مامان جون   فردا قراره بریم پیش دکتر  راستی این دفعه چهارمه که از اول پاییز سرما خوردی از  ظهر هم همینطوری داری بد میاری کمترفضولکن عزیز مامان می دونین چی شد ١.ظهر : بابایی که از سر کار اومد تواینقده ذوق زده شده ...
25 دی 1389

صفحه ای از خاطرات مریم گلی

سلام      امروز هم دوباره اومدم تا یه صفحه از خاطره های زندگی مریم گلی رو ورق بزنم واز شیطونی های جدیدش بگم  که ماشالله هزار ماشالله فضول در حد تیم ملی الهی مامان فدات بشه کمتر فضولی کن منم که پای نت میشینم و از کاراش بی خبر البته بهش سر  میزنم تحت نظرم فضول میکنه یه آب زیر کاهی شده که نگو و نپرس تا چشممو دور میبینه  میره و رو پشتیارو بر میداره من بیچاره هم ساعتی صد بار باید درستشون بکنم الان که      گرفته خوابیده الهی مامان قربون  اون معصومیتت بره که اونقده ناز خوابیدی  منو ببخش دختر خوشکلم که دیر به دیر وبلاگتو آپ می...
15 آذر 1389

سفر ما به مشهد

سلام سلام سلام                       به همه دوستان عزیز که منو یاری می کنن در نوشتن مخصوصا دوستان نی نی سایت  این روزا سرم یه کمی شلوغه راستش تو نی نی سایت مدیر یه کلوبم و دائما باید بهش سربزنم                                                      بگذریم حالا از دختر خوشکلم بگم که خیلی بزرگ شده الهی من فداش بشم دیگه سینه خیز نمی  ره یاد گرفته چهار دست و پا بره  دیگه وقتی می خواد از پله ها بالا و پایین بره به من هیچ احتیاجی  نداره اینقده هوای خودشو داره با احتیاط بالاو پایین میره الهی من دورت بگردم       دستشو به مبل می گیره وبلند می شه فکر می کنم کم کم می خواد یاد بگیره که راه بره راستی  مااین هفته رف...
30 آبان 1389

هدیه ای برای مریم گلی

  سلام به همه دوستان مخصوصا اونایی که به وبلاگ مریم گلی سر می  زنن امروز می خوام یه پست جدید واستون بذارم راستش اینو  فراموش کرده بودم زودتر از اینا بهتون نشون بدم شرمنده همه دوستان   یه روز بابایی مریم گلی یعنی شوهر عزیز من اومد خونه که یه پاکت دستش بود  که بهم نشون داد و گفت که اگه فهمیدی چیه منم که نمی دونستم با اسرار و خواهش ازش خواستم که نشونم بده بهم نشون داد راستش اولش باورم          نمی شد که غیر از من و بابایی کسای دیگه ای هم هستن ک ه           به فکر مریم گلی دختر خوشکل مامان باشن قضیه از  این قرار بود که شرکت طرف حساب بابایی یعنی  شرق سیستم (مرکز پخش تجهیزات کامپیوتر وشبکه...
18 آبان 1389
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مریم گلی می باشد